786
محمد علی مجتهدی مدیر دبیرستان البرز در یک مهمانی برای من تعریف میکرد
آقا شیخ محمود خلیلی، فرزند شیخ رمضانعلی خلیلی، در اردیبهشت ۱۲۸۴ خورشیدی در خانوادهای پر جمعیت، کم بضاعت و سنتی در تهران متولد شد.
در هفت سالگی به مدرسه ابتدایی و در تاریخ پانزدهم برج سرطان 1336 هجری قمری موفق به دریافت پایان نامه ابتدایی از مدرسه علمیه به مدیریت ممتاز الاطبا شد. او هنوز چهارده سال بیشتر نداشت که ترجیح داد به جای نشستن در خانه و وقت گذرانیهای بیحاصل به کلاسهای درس میرزا غلامحسین راهنما که بعدها وزیر فرهنگ و معارف شد برود و به یادگیری بپردازد.
کلاسها فقط کلاس دروس ریاضیات و ادبیات بود. چند سالی بعد به کلاسهای درس مرحوم فروغی راه پیدا کرد و با فرزندان او طرح دوستی ریخت و به شدت مورد علاقه ذکاءالملک فروغی قرار گرفت. خلیلی دو سال پس از ازدواج در شهریور ۱۳۰۴ پایان تحصیلات متوسطه خود را با عنوان بهترین شاگرد از مدرسه علمیه دریافت کرد و موفق به دریافت لوح تقدیر و دو جلد لغتنامه فرانسه به نام لاروس گردید.
چند ماه بعد وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه ملی به حکم شماره ۸۷۲ او را استخدام و مامور کرد تا روند کار تدریس فیزیک، شیمیو ریاضیات را از اول شهریور ۱۳۰۴ در شهر رشت آغاز کند. او در هر ماه ۲۶ ساعت تدریس میکرد و ماهیانه ۵۵ تومان دریافت میداشت. اما معلمی شغلی آینده او نشد و به حکم نامهای از دارالمعلمین اخراج و روانه بازار کار شد. او در سالهای بعد، از تعمیر ماشینهای سنگین تا پر کردن باتریهای ماشین و از حفاری تا وارد کردن پمپ پیرلس آمریکایی روزگار گذراند. او حتی رییس اداره کل برق تهران شد و زمانی هم در مناقصهای به همراه مهندس مهدی بازرگان عملیات لوله کشی آب شهر تهران را به دست آورد. اما هیچکدام نام او را ماندگار نکرد. تاسیس شرکت گاز بوتان در سالهای دهه چهل این نام را جاودانه کرد.
محمود خلیلی در سالهای دهه چهل که به نحوی روند توسعه صنعتی نیز در ایران به تدریج شکل میگرفت موفق شد گاز را به منازل مردم برساند. او بیش از سی سال است که به درود حیات گفته اما نام او همچنان ورد زبانهای مردمان این دیار است. منصوره خلیلی فرزند اول او که در سالهای پایانی حیات پدر به جمع دستاندرکاران شرکت بوتان پیوست هم اینک عضو هیات مدیره شرکت بوتان است. ماه گذشته به رسم یادبود صدمین سال تولد پدر کتابی به رشته تحریر درآورده که سرنوشت پر فراز و نشیب پدر را در آن منعکس مینماید. کتاب که به کوشش انتشارات بهجت نیز منتشر شده شرح زندگانی محمود خلیلی و بخشی از تاریخ صنعت در ایران است. مصاحبه زیر به همین منظور انجام گرفته که در زیر میخوانید.
.نام افراد موفق ایرانی,.داستان زندگی افراد موفق ایرانی,.نام افراد موفق ایرانی,.داستان زندگی افراد موفق ایرانی,
فکر میکنم کاری که پدرم در پنجاه سال پیش انجام داد کار ارزشمندی بود
و برای نسلهای بعدی نیز یک الگویی خواهد بود که چطور پشت یک کار را بگیرند و دنبال کنند.
پدرم از بسیاری جهات الگو و اسوه نسلی بود که دیگر چندان در جامعه ما حضور ندارد
اخیرا مراسم صدمین سالگرد تولد محمود خلیلی (بنیانگذار شرکت گاز بوتان) برگزار شد. شاید اگر انعکاس بیشتری مییافت تاثیر بیشتری نیز در اذهان میگذاشت. در واقع مراسمهائی از این دست باعث میشود که جامعه بیشتر به نحوه تولید و توزیع یک کالا آن هم با چنین قدمتی ارج بگذارد. در طی چند دهه پیش صنایعی در ایران پا گرفته و خود را در جایگاه قابل قبولی رساندهاند شرکت بوتان یکی از همان صنایعی است که اینک در تاریخ صنعت ایران یکی از ماندگارترینها محسوب میشود. چه انگیزهای را از تدوین چنین کتابی دنبال میکردید. فکر میکنم کاری که پدرم در پنجاه سال پیش انجام داد کار ارزشمندی بود و برای نسلهای بعدی نیز الگویی خواهد بود که چطور پشت یک کار را بگیرند و دنبال کنند. پدرم از بسیاری جهات الگو و اسوه نسلی بود که دیگر چندان در جامعه ما حضور ندارد اما ما میتوانیم آن فرهنگ و اندیشه را در بین نسلهای بعدی ترویج کنیم. به گمان من بنا به تحولاتی که در جهان صورت گرفته این نسل باید بیشتر از نسل پدرم کار و کندوکاو کند.
شما فرزند چندم ایشان و متولد چه سالی هستید؟
من متولد اسفند ۱۳۰۲ و اولین فرزند خانواده نیز هستم. خواهرم دومی و محسن خان سومی و بعد سعیدخان چهارمین فرزند خانواده بودند و بعد که بچههای دیگر آمدند.
تا قبل از پدرتان صنعت گاز برای جامعه ایران چندان آشنا نبود. انگیزهای که پدرتان را به این کار واداشت چه بود؟ چگونه شد که آدمی مثل خلیلی که در صنعت برق و حفاری شهره شده بود ناگهان وارد چنین تجربهای شد؟
در آن زمان کسی گاز را نمیشناخت و اصولا شناختی از آن در جامعه وجود نداشت. انگلیسیها طوری کشور را محاصره کرده بودند که ما ثروتهای خود را نمیشناختیم اگر دانش آموختگان و دنیادیدگان آن دوره بنگرید خواهید دید که کمتر تلاشی از آنها دیده شده است. در واقع ایرانیان به فکر تامین گاز در ایران نبودند. شاید بدین جهت بود که هیچ اطلاعاتی هم در این مورد منتشر نمیشد. خلیلی خود به تنهایی به فکر افتاد که به دنبال صنعت گاز برود و این نیاز را در ایران برآورده کند.
زمینهایی در ایشان بود؟ یا در هر کاری همین اندازه شیفتگی به خرج میدادند؟
ایشان در ابتدا به شغل معلمی روی میآورند معلمی بسیار دانا و مشرف به کار خود بودند، طوری تدریس میکردند که آقای یزدان فر که چهار سال معاون وزارت آموزش و پرورش آن زمان بود، گفته بود: عاشق معلمی بود اما زمانه و تقدیر شاید این طور میخواست که به این کار ادامه ندهد. یکی از روزها وقتی سر کلاس بود فراش مدرسه یک پاکت به دست او میدهد. در داخل نامه نوشته بود معلمی با چنین شوری آن وقت یک دفعه حکم اخراجش را صادر میکنند.
.نام افراد موفق ایرانی,.داستان زندگی افراد موفق ایرانی,.نام افراد موفق ایرانی,.داستان زندگی افراد موفق ایرانی,.نام افراد موفق ایرانی,
شاگردهای پدرم سنشان نزدیک پدرم بود. محمد علی مجتهدی مدیر دبیرستان البرز هم یکی از شاگردان او بود. آقای دکتر مجتهدی در یک مهمانی برای من تعریف میکرد : در آن زمان وی دو فرزند داشت که آقای اعتمادالدوله قراگزلو – وزیر فرهنگ و معارف – به خدمت ایشان خاتمه داد، اما پدرم زیر این نامه مینویسد که خلیلی آنچنان امیدوار و شاداب بود که هنگامیکه وارد منزل میشود مادرم گمان میکند همسرش اضافه حقوق گرفته است اما آقای خلیلی در جواب همسرش نامه را به او نشان میدهد که حکم اخراجی او بود.
در همان زمان سه تن از آژانهای رضاشاه میآیند به منزل ما که این کارمند خاطی را به این جهت که به نامه پاسخ بیادبانهای داده بود جلب یا شاید تنبیه کنند. پدر بزرگم یک آخوند بسیار معتبری در محله بود و به وساطت او قضیه مرتفع شد. حالا پسر بیکار شده است. پدر بزرگ با گرو گذاشتن یکی از خانههایش که همسرش از پدر خود به ارث برده بود دو باب مغازه به او میدهد تا بتواند از این طریق زندگی خود را بگذراند پدرم با آنکه اخراج شده بود و برای گذران زندگی در تنگنا بود اما سربلند و با افتخار زندگی میکرد. این نوع و شیوه زندگی او بود. هیچ وقت ندیدم که از این روش سر باز زند.
خود پدر شما تحت تاثیر چه کسانی بود یا کجا درس خوانده بود؟
پدرم وقتی مدرسه میرفت معلمهای او عمدتا فرانسوی بودند. معلمهای فرانسوی بسیار دلسوز و به جهت آموزشی خوب تدریس میکردند. ایشان هم بسیار گیرا و باهوش بود. خیلی چیزها را از آنها آموخت. به نظرم دومین رویداد زندگی ایشان برخورد ایشان با حاج امینالضرب بود. مدتی در کارخانه برق حاج امینالضرب کار میکرد خیلی هم در آنجا فن و تخصص فرا گرفت. سپس با یک آگاهی و دانشی این دو مغازه را باز میکند.
.نام افراد موفق ایرانی,.داستان زندگی افراد موفق ایرانی,.نام افراد موفق ایرانی,.داستان زندگی افراد موفق ایرانی,.نام افراد موفق ایرانی,
ایشان در این مغازه چه خدماتی به مردم میداد؟ کار پدرم نصب ماشینآلات صنعتی، تعمیر ماشینهای سنگین و سبک، پر کردن باتری و بستن آرمیچر بود. در انتهای ماه شاید حقوق بیشتری نسبت به وزارت معارف در یافت میکرد. خلیلی با وجود این مغازه تابلویی بر سر مغازه زده که یک مرد فرنگی را نشان میدهد که کلاه شاپو سرش است و جلوی یک موتور بنز ایستاده نوشته است . این تابلو خیلی برای مردم جذاب بود. چرا که مردم چنین چیزی ندیده بودند بعدها این تابلو سبب شد که افرادی روزی یک ساعت در اتوبانک برایشان کار کنند.
سپس از مجلس شورای ملی به سراغش آمدند که برایشان شمارنده الکتریکی بسازد چیزی که تا آن زمان در مملکت ما سابقه نداشت، حتی او را به شهربانی بردند و کارهای مختلف به او دادند.
در شهربانی کار تاسیسات و فنی راه انداخته بود؟ یا کارهای اداری میکرد؟
کارهای فنی و برقی بود. پدرم روشنایی شهربانی و زندان قصر را راه اندازی کرد. تا آن زمان روشنایی به صورت مدرن و امروزی در آنجا وجود نداشت. شاید در شهربانی یا زندان قصر لامپ بود اما خط برقی که همه اتاقهای آن را روشن نگه دارد وجود نداشت.
چگونه شد که ایشان در دستگاههای دولت این همه فعالیت را سازماندهی کرد؟
پدر من میخواست زندگی کند. برایش فرق چندانی نمیکرد که صاحب کار دولتی یا غیر دولتی باشد.
دنبال کار میرفت و اعتماد مردم را جلب میکرد. خوب فکر میکرد، خوب هم کار میکرد. او نردبان ترقی را پله پله بالا رفت. وقتی که اعتماد دستگاه جلب شد او را رییس اداره برق کردند.
در اینجا بود وی به کمبودها و نیازهای مردم ما پی برد و برای رفع آن شروع به کارهای دیگر کرد در ابتدا گاو داری بزرگی راهاندازی کرد که از کنار آن به مردم کره میداد. بعد در کنار انبار گندم یک دکان اجاره کرد و در آنجا آسیابی موتوری برای آرد کردن گندم به کار انداخت که با سنگ آسیای معمولی بود ولی به وسیله موتور بنزینی حرکت میکرد و کلی به اداره غله برای تامین آرد نانواییها خدمت کرد. بعد حفاری را شروع کرد و به این اندیشه افتاد که حفاری را در مملکت توسعه بدهد مدتی در حفاری ماند و کار کرد تا یک روز برای ماموریتی به خوزستان رفت و دید گازهایی میسوزد و در هوا اوج میگیرد. این حیف و میل انگلیسیها در ذهنش جرقهای ایجاد کرد.
.نام افراد موفق ایرانی,.داستان زندگی افراد موفق ایرانی,.نام افراد موفق ایرانی,.داستان زندگی افراد موفق ایرانی,
کاری که پدرتان در صنعت گاز انجام داد در تاریخ صنایع جزو کارهای منحصر به فرد بود. حالا که نیم قرن از آن روزها گذشته است شاید این نوع اختراعات و ابداعات سهل به نظر آید، اما واقعا در شرایط آن زمان این نوع کارها در حد یک معجزه بود. چگونه این تفکر در ذهنش جرقه زد؟ حال آن که هیچ الگویی هم در آن زمان موجود نبود؟ پدرم پیش از خوزستان سفری به آمریکا رفت و در آنجا مشاهده کرد که اجاقهای تمیزی وجود دارد که بدون آنکه اطراف خود را کثیف کند با شعلههای منظم و موازی غذا را در آن طباخی میکند. این سفر در کار پدرم خیلی موثر بود.
تحصیلات پدر شما چه بود؟ چگونه ایشان هم در صنعت برق تبحر داشتند و هم در حفاری و آب کار میکردند، هم موجد گاز در منازل مردم شدند؟
تحصیلات ایشان فقط در مقطع متوسطه بود و برای همین اسباب تعجب همه شد. او فوقالعاده باهوش بود و از گیرایی بالایی برخوردار بود. خیلی از کارهایی که قصد انجام آن را داشت از ماهها قبل تحقیق و مطالعه میکرد و بسیار دقیق بود. به عنوان مثال در همان دورانی که در کارخانه امینالضرب کار میکرد با یک عده فرانسوی آشنا شد که خیلی چیزها از آنها در آنجا آموخت. در همین زمان بود که دولت به او پیشنهاد داد تا سازمان اداره آب را راه اندازی کند و ایشان نیز با علاقه این کار را انجام داد. اینجا بود که خلیلی تهران را شناخت و به نیازهای آن پی برد.
در چه زمانی وارد کار حفاری و سازمان دادن آب تهران شد؟
زمانی که خلیلی از اداره برق به زندان افتاد، تصمیم گرفت که دیگر کار دولتی نکند به همین جهت زمانی که از زندان آزاد شد حفاری را شروع کرد و مطالعه دقیقی را برنامهریزی کرد چند دفعه به آمریکا رفت، در آنجا با حفاری آشنایی پیدا کرد. در همین زمان بود که به فکر رفاه خانواده خویش افتاد و تصمیم گرفت که گاوداری راهاندازی کند. محصولات او فقط کره بود. او در این کار بسیار موفق شد. کرهای که در آن زمان به تهران میآمد هنوز هم بعضی از مردم آن را به یاد دارند اما به جهت عدم مدیریت عالی موجب ورشکستگی شد. پدرم سپس به این فکر افتاد که کارخانه چینیسازی راهاندازی کند با این توضیح که ما همه امکانات چینی را در کشور دارا بودیم و چیزی برای وارد کردن از خارج احتیاج نداشتیم. وی مکانی را برای شروع آن مهیا کرد اما دیری نپایید که دست نگه داشت، شاید به این جهت که حمایتی از او به عمل نیامد.
منبع:
گروه آموزشی الهی
https://mortezaelahi.com/