786

نام کتاب :

پدر پولدار پدر بی پول

 

نام نویسندگان :
رابرت کیوساکی

شارون لچنر
مترجم:

دکتر عبدالرضا رضایی نژاد

 

تعداد صفحات: 21

 

 

چند صفحه اول:

 

 

ما دوران گذشته را پشت سر گذاشت ه ايم و به زمان ه اي رسيده ايم كه علم و ثروت در يك راستا قرار

گرفته اند. علم و ثروت بحث امروز است

نويسندگان كتاب به اين نكته اشاره دارند كه “ تا ٣٠٠ پيش، زمين منبع ثروت بو د . زمين داران ثروتمند

به حساب م ي آمدند، پس از آن دوران صنعتي فرارسيد و صاحبان صنايع به ثروت رسيدن د . امروز دوران

دانش و اطلاعات اس ت . كساني كه به اطلاعات تازه و روز دسترسي داشته باشند ثروتمندن د .” نويسندگان

كتاب، روش هاي آموزشي مدارس را براي عصر حاضر مناسب و كافي نم ي دانند و معتقدند كه “مدرسه ها

كارمندپرورند و نه كارآفرين پرور.”

آموزش هايي كه براي عصر سازما ن هاي بزرگ و بوروكراتيك مناسب بود، ديگر جوابگوي نيازهاي

سازمان هاي پيچيده، شبك ه اي و مبتني بر دانش امروز نيس ت . درواقع فرزندان ما را براي دنيايي تربيت

مي كنند كه ديگر وجود ندار د . نويسندگان به جوان ا ن امروز توصيه م ي كنند كه كارآفرين باشن د . براي

كارآفريني بايد سخت كوش، خوش بين و ريسك پذير بود و بايد هوشمندي مالي داشت.

هوشمندي مالي نيز از چهار عامل

• آشنايي با حسابداري،

• روش هاي سرمايه گذاري،

• بازاريابي،

• آگاهي از قوانين، حاصل مي شود.

و بالاخره پيام اصلي كتاب اين است: “براي پول كار نكنيد، بگذاريد پول برايتان كار كند.”

باباي دارا، باباي نادار /

٣

بخشنخست

باباي دارا، باباي نادار (به روايت رابرت كيوساكي)

من دو بابا داشتم، يكي دارا و ديگري نادار.

يكي بسيار در س خوانده و زيرك بود، مدرك دكترا داش ت . باباي ديگر هرگز نتوانسته بود ك لاس هشتم

را هم به پايان برساند.

هردو مرد سختكوش و در كار و زندگي خود پيروز بودند.

درآمد هر دو نفر رضاي ت بخش بود، ولي يكي از آنان در زمين ه هايي پيوسته مشكل داش ت . باباي ديگر از

ثروتمندترين مردان ايالت هاوايي شد.

و ت أ ثيرگذار بودند . هر دو به من اندرزهايي دادند، ولي (charismatic) هر دو مرد با اراده، فر ه مند

اندرزهاي آنان متفاوت بو د . هر دو مرد به درس خواندن سخت عقيده داشتند ولي موضو ع هاي يكساني را

توصيه نم يكردند.

اگر من يك بابا داشتم ناچار بودم تا اندرزهاي او را بپذيرم يا رد كن م . با داشتن دو بابا اين فرصت را

يافتم تا ديدگا ه هاي آنان را با هم بسنجم، ديدگاه يك مرد دارا و يك مرد نادار.

مشكل من در نوجواني اين بود كه مرد دارا هنوز به ثروت نرسيده بود و مرد نادار هم تنگدست نشده

بود. هر دو مرد تازه پا به راه نهاده و با درآمد و خانواد ه خود سرگرم بودند. ولي ديدگاه آنان درباره پول

متفاوت بود . براي مثال : از ديد يك بابا “عشق به پول سرچش م ه هم ه بدي ها” و از ديد ديگر ي : “بي پولي

ريشه همه بدي ها”

دوگانگي در ديدگاه آنان، به ويژه هنگامي كه پاي پول به ميان م ي آمد، آن چنان چشمگير بود كه مرا

سخت كنجكاو و جستجوگر بارآورد.

يكي از دلايلي كه دارايان همواره داراتر و ناداران نادارتر م ي شوند، اين است كه موضوع كاربرد پول را

در خانه (نه در مدرس ه ) ياد مي گيرند. بسياري از ما از پدران و مادران خود دربا ر ه كاركرد پول چيز

مي آموزيم، بنابراين يك پدر و مادر نادار از پول چه م ي دانند كه به فرزند خود بيام و زند؟ آنان ب ه سادگي

اندرز مي دهند كه: “خوب درس بخوان و نمره هاي خوب بگير.” در مدرسه از پول چيزي به ما نم يآموزند.

از آنجايي كه من دو پدر اثرگذار داشت ه ام، از هر دو چيز آموخت ه ام. براي مثال يكي از باباهايم عادت

داشت بگويد : “ از عهد ه من برنم ي آيد.” ديگري از ب ه كار بردن اين واژه پرهيز م ي كرد و به جاي آن

مي گفت: “چگونه مي توانم از عه د ه اين كار برآيم ؟ ” عبارت نخست حالت خبري و عبارت دوم جن ب ه پرسشي

دارد. “ از عهد ه من برنم ي آيد” مغز را از كار م ي اندازد و “چگونه مي توانم از عه د ه آن برآيم ؟ ” مغز را به

حركت و جستجو وامي دارد.